فهرست کتاب
لیست کتابها
■ من کیستم ؟! (۵) _ حاج سید عادل علوی
■ عزازیل چرا و چگونه (۴) روایتی متفاوت از داستان آفرینش
■ حکمت تاخر در فرج _ ایت الله شیخ محمد ناصری دولت ابادی
■ من دختر حاتم طائي هستم
■ نامه عرفانی ایت الله سعادت پرور
■ ایت الله العظمی بروجردی دست او را بوسید
■ وصیت نامه ایت الله العظمی سید علی قاضی طباطبائي
■ هدیه وزیر برای به دنیا آمدن فرزند سید رضی
■ دو توصیه شنیدنی از شیخ عبدالله پیاده _ سید محمد علوی
■ پرسش از جوانی
■ آهن تافته هم نمی سوزاند
■ استانداری که بار شهرومد را به خانه رساند
■ یعسوب الدین
■ عزازیل چرا و چگونه (۴) روایتی متفاوت از داستان آفرینش
■ حکمت تاخر در فرج _ ایت الله شیخ محمد ناصری دولت ابادی
■ من دختر حاتم طائي هستم
■ نامه عرفانی ایت الله سعادت پرور
■ ایت الله العظمی بروجردی دست او را بوسید
■ وصیت نامه ایت الله العظمی سید علی قاضی طباطبائي
■ هدیه وزیر برای به دنیا آمدن فرزند سید رضی
■ دو توصیه شنیدنی از شیخ عبدالله پیاده _ سید محمد علوی
■ پرسش از جوانی
■ آهن تافته هم نمی سوزاند
■ استانداری که بار شهرومد را به خانه رساند
■ یعسوب الدین
چون اسراى قبیله طى را نزد رسول خدا آوردند دخترى جلو آن حضرت ایستاد که مردم از زیبائى او به تعجب آمدند، چون زبان به سخن گشود مردم از فصاحت او زیبائیش را از یاد بردند،
گفت: یا محمد مرا آزاد کن من دختر بزرگ قومم، پدرم گرفتارها را نجات میداد، و گرسنگان را سیر میکرد و برهنه ها را مى پوشانید و حق همسایه را مرعات میکرد، و پیمان خود را محترم میشمرد و حفظ میکرد، و هیچ طالب حاجتى را دست خالى برنمیگرداند: من دختر حاتم طائى میباشم.
رسول خدا فرمود: اى دختر اینها که گفتى صفت مؤمن واقعى است، اگر پدرت مسلمان بود او را رحمت مى فرستادیم، بعد فرمود: او را آزاد کنید که پدرش اوصاف کریمه را دوست میداشت، دختر اجازه خواست که حضرت را دعا کند، حضرت فرمود: بدعاى او گوش دهید. دختر گفت: ((اصاب الله ببرک موقعه، و لا یجعل لک الى لئیم حاجه، و لا سلب نعمه عن کریم الا جعلک سببا فى ردها علیه )): خدا احسان تو را در موقع و محلش قرار دهد، و ترا محتاج شخص پست نکند، و نعمت هیچ شخص محترم را نگیرد مگر اینکه ترا وسیله استرداد آن قرار دهد
