فهرست کتاب
لیست کتابها
■ نظام اخلاقی اسلام _ ایت الله شیخ جعفر سبحانی
■ من کیستم ؟!(۴) _ حاج سید عادل علوی
■ عزازیل : چرا؟ و چگونه! (۳)روایتی متفاوت از داستان افرینش
■ توصیه علامه طباطبایی برای تزکیه نفس در پاسخ به یک جوان
■ صبر بانویی که فرزندش در چاه آب غرق شد
■ مال و جمال یا کمال ؟ کدام گزینه؟!
■ گریه های بعد از مرجعیت
■ امام یعنی همین
■ حفظ تعادل اخلاق حمیده
■ بیست سال معصیت
■ جلب رضایت مردم
■ آزاد مرد بی نیاز
■ خدایا بپذیر
■ من کیستم ؟!(۴) _ حاج سید عادل علوی
■ عزازیل : چرا؟ و چگونه! (۳)روایتی متفاوت از داستان افرینش
■ توصیه علامه طباطبایی برای تزکیه نفس در پاسخ به یک جوان
■ صبر بانویی که فرزندش در چاه آب غرق شد
■ مال و جمال یا کمال ؟ کدام گزینه؟!
■ گریه های بعد از مرجعیت
■ امام یعنی همین
■ حفظ تعادل اخلاق حمیده
■ بیست سال معصیت
■ جلب رضایت مردم
■ آزاد مرد بی نیاز
■ خدایا بپذیر
شهید ثانی& از داستان صبر بانویی كه فرزندش در چاه آب غرق شد، می نویسد:
یكى از محترمین مىگوید من به اتفاق یكى از دوستانم به طرف بیابان سوزان حجاز مسافرت كردیم و راه گم كردیم و از سمت راست جاده حمیهاى را از دور دیدیم و ما به همان نشان رفتیم تا به خمیه رسیدیم و دیدیم كه زین در درون خیمه نشسته است و سلام نمودیم و آن زن جواب جواب سلام ما را داد و گفت شما كیستید؟ گفتیم ما مسافریم و راه گم كردهایم. زن گفت: شما صورتتان را از من برگردانید تا من حق ضیافت شما را اداء كنم. ما صورتمان را از او برگرداندیم و او براى ما پلاسى پهن نمود و گفت: روى این پلاس بنشینید تا فرزندم بیاید و از شما پذیرائى كند. موقع آمدن فرزندش نزدیك شد و او چند بار از داخل خیمه پرده یك طرف را بالا زد و به بیابان نگاه كرد، ولى یك دفعه كه پرده را بالا زد ناراحت شد و گفت:شتر فرزندم مىآید ولى دیگرى بر آن سوار راست، وقتى سوار نزدیك خیمه رسید بصداى بلند گفت: ام عقیل خدا در مورد فرزندت به تو اجر مرحمت كند زن پرسید مگر فرزندم مرد؟!!!جواب داد بلى در كنار چاه آب بود شترها به هم ریختند و او در چاه افتاد. زن مصیبت زده خود را نگهداشت و گفت: تو فعلا بیا و از مهمانها پذیرائى كن سپس گوسفندى آورد و به او داد ذبح كرد، زن در حال مصیبت و داغدارى براى ما غذا تهیه كرد، پس از صرف غذا نزدیك آمد و گفت: هیچ كدام از شما قرآن مىدانید؟ گفتم بلى. زن گفت: براى تسلاى خاطر من در مصیبت فرزندم چند آیه بخوان و من گفتم خداوند مىفرماید: و بشر الصابراین الذین اذا صابتهم مصیبة قالوا انالله و انا الیه راجعون اولئك علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون یعنى پیغمبرم به صابرین بشارت بده.
آنها كه هنگام مصیبتى به آنها برسد مىگویند ما از آن خدا هستیم و بسوى او باز مىگردیم. اینها همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حال آنان شده و آنها هستند هدایت یافتگان. زن باهیجان شدیرى گفت: تو را به خدا قسم اینكه خواندى قرآن بود؟ گفتم: بلى و الله از قرآن است. زن گفت: درود بر شما و از جاى برخاست، چند ركعت خواند سپس گفت: اللهم انى فعلت ما امرتنى به فانجزلى ما وعدتنى به یعنى خدایا من امر تو را اطاعت كردم و در مرگ فرزندم صبر مىكنم، تو نیز درباره من به وعده خود وفا كن، و گفت اگر بنا باشد كسى براى دیگرى بماند لازم بود پیغمبر صلى الله علیه و آله براى امت بماند و از دنیا رحلت نفرماید. وقتى ما از خیمه آن زن بیرون آمدیم گفتم: من هرگز زنى از این كاملتر ندیدم كه خدایش را به اكمل صفات جمال و جلال یاد كرده است. چون این به طور یقین دانست كه مرگ را نمىشود دفع كرد و از دستش رها شد و گریخت و نیز یقین مىدانست كه جزع و بیتابى نیز در مرگ فرزند فائدهاى ندارد و گریه هم میت را بر نمىگرداند. لذا خودش را به صبر جمیل آراسته نمود و مصیبت مرگ فرزندش را به حساب خدا گذاشت كه ذخیره نافعى براى روز فقر و نیازمندىاش یعنى روز قیامت باشد.
(آرام بخش دل داغدیدگان یا مسكنالفؤاد - شهید ثانی&)
