صبر بانویی که فرزندش در چاه آب غرق شد

شهید ثانی& از داستان صبر بانویی كه فرزندش در چاه آب غرق شد، می نویسد:
یكى از محترمین مى‏گوید من به اتفاق یكى از دوستانم به طرف بیابان سوزان حجاز مسافرت كردیم و راه گم كردیم و از سمت راست جاده حمیه‏اى را از دور دیدیم و ما به همان نشان رفتیم تا به خمیه رسیدیم و دیدیم كه زین در درون خیمه نشسته است و سلام نمودیم و آن زن جواب جواب سلام ما را داد و گفت شما كیستید؟ گفتیم ما مسافریم و راه گم كرده‏ایم. زن گفت: شما صورتتان را از من برگردانید تا من حق ضیافت شما را اداء كنم. ما صورتمان را از او برگرداندیم و او براى ما پلاسى پهن نمود و گفت: روى این پلاس بنشینید تا فرزندم بیاید و از شما پذیرائى كند. موقع آمدن فرزندش نزدیك شد و او چند بار از داخل خیمه پرده یك طرف را بالا زد و به بیابان نگاه كرد، ولى یك دفعه كه پرده را بالا زد ناراحت شد و گفت:شتر فرزندم مى‏آید ولى دیگرى بر آن سوار راست، وقتى سوار نزدیك خیمه رسید بصداى بلند گفت: ام عقیل خدا در مورد فرزندت به تو اجر مرحمت كند زن پرسید مگر فرزندم مرد؟!!!جواب داد بلى در كنار چاه آب بود شترها به هم ریختند و او در چاه افتاد. زن مصیبت زده خود را نگهداشت و گفت: تو فعلا بیا و از مهمانها پذیرائى كن سپس گوسفندى آورد و به او داد ذبح كرد، زن در حال مصیبت و داغدارى براى ما غذا تهیه كرد، پس از صرف غذا نزدیك آمد و گفت: هیچ كدام از شما قرآن مى‏دانید؟ گفتم بلى. زن گفت: براى تسلاى خاطر من در مصیبت فرزندم چند آیه بخوان و من گفتم خداوند مى‏فرماید: و بشر الصابراین الذین اذا صابتهم مصیبة قالوا انالله و انا الیه راجعون اولئك علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون یعنى پیغمبرم به صابرین بشارت بده. 
آنها كه هنگام مصیبتى به آنها برسد مى‏گویند ما از آن خدا هستیم و بسوى او باز مى‏گردیم. اینها همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حال آنان شده و آنها هستند هدایت یافتگان. زن باهیجان شدیرى گفت: تو را به خدا قسم اینكه خواندى قرآن بود؟ گفتم: بلى و الله از قرآن است. زن گفت: درود بر شما و از جاى برخاست، چند ركعت خواند سپس گفت: اللهم انى فعلت ما امرتنى به فانجزلى ما وعدتنى به یعنى خدایا من امر تو را اطاعت كردم و در مرگ فرزندم صبر مى‏كنم، تو نیز درباره من به وعده خود وفا كن، و گفت اگر بنا باشد كسى براى دیگرى بماند لازم بود پیغمبر صلى الله علیه و آله براى امت بماند و از دنیا رحلت نفرماید. وقتى ما از خیمه آن زن بیرون آمدیم گفتم: من هرگز زنى از این كامل‏تر ندیدم كه خدایش را به اكمل صفات جمال و جلال یاد كرده است. چون این به طور یقین دانست كه مرگ را نمى‏شود دفع كرد و از دستش رها شد و گریخت و نیز یقین مى‏دانست كه جزع و بیتابى نیز در مرگ فرزند فائده‏اى ندارد و گریه هم میت را بر نمى‏گرداند. لذا خودش را به صبر جمیل آراسته نمود و مصیبت مرگ فرزندش را به حساب خدا گذاشت كه ذخیره نافعى براى روز فقر و نیازمندى‏اش یعنى روز قیامت باشد.
(آرام بخش دل داغدیدگان یا مسكن‏الفؤاد - شهید ثانی&)