حفظ تعادل اخلاق حمیده

بدان كه از براى كسب فضائل صفات، و محاسن ملكات، ترتیبى است لایق كه تجاوزاز آن نباید نمود.
و توضیح این كلام آن است كه:
 شكى نیست كه هر چه از مرتبه‏اى به‏مرتبه دیگر منتقل مى‏شود، حركت مى‏كند از مرتبه اولى به ثانیه.و حركات و افعالى كه‏هر چیزى را از مرتبه نقص به كمال مى‏رساند، یا از قدرت و اختیار ما بیرون است و آن راحركات طبیعیه گویند مانند نطفه كه از زمانى كه در رحم قرار مى‏گیرد حركت مى‏كنددر اطوار مختلفه تا آنكه به مرتبه حیوانیت مى‏رسد.و یا تحت قدرت و اختیار ما است وآن حركت را حركت صناعیه گویند، مانند چوب خشك كه به توسط آلات نجارحركت مى‏كند در صورتهاى متفاوته، تا سریر سلاطین ذوالاقتدار مى‏گردد.
و چون‏حركات طبیعیه مستند است ‏به مبادى عالیه و مصادر متعالیه، معلوم است كه موافق‏مصلحت و مطابق حكمت است، و ترتیب آن اتم و احسن است.پس بر آدمى لازم است‏كه در تحریكات صناعیه اقتدا كند به تحریكات طبیعیه، و صاحب صناعت متابعت‏طبیعت را نماید.
 و چون این معلوم شد، مى‏گوییم كه: چون تهذیب اخلاق، و تحصیل فضایل صفات‏از امور صناعیه است، كه ما به آن ماموریم، پس لازم است كه در ترتیب آن پیروى‏اطفال طبیعت را كنیم.
و شكى نیست كه: اول چیزى كه از براى طفل به تحریك طبیعت‏حاصل مى‏شود، قوه طلب قوت و غذاست، زیرا در رحم مادر از راه ناف غذا را به خودمى‏كشد و قوت خود را مى‏طلبد، و چون از این مرتبه حركت كرد و قوه طلب در آن‏زیاد شد، در وقت غذا خواستن، صدا به گریه بلند مى‏كند و مادر را مى‏جوید.
اینها همه از متعلقات قوه شهویه است.پس اولین قوه‏اى كه طبیعت آن را حاصل مى‏كند، این‏قوه است، و چون این قوه در آن قوت گرفت و به كمال رسید، آثار قوه غضبیه در اوپیدا مى‏شود، كه از خود، موذیات را دفع كند، و خود را از هلاكت و تلف شدن‏ محافظت نماید، اگر چه به استعانت از پدر و مادر یا غیر ایشان باشد.
چنان كه مشاهده‏ مى‏شود كه: المى كه به طفل مى‏رسد به گریه مى‏آید، تا دیگران مطلع شده دفع الم ‏نمایند.و این قوه، قوت مى‏گیرد تا در آن میل برترى بر امثال و اقران، و سرورى بردیگران حاصل مى‏شود.
و این دومین قوه‏اى است كه طبیعت در آدمى مى‏پرورد، و بعد از آنكه آثار قوه تمیز و ادراك در او ظاهر مى‏گردد، و روز به روز زیاد مى‏شود، تا قابل تعلیم علوم و صناعات مى‏گردد، در این وقت عمل طبیعت در تدبیر قوى به مرتبه‏ كمال مى‏رسد، و ابتداى تكمیل صناعى است، یعنى وقتى است كه آدمى نفس خود را تكمیل نموده، تدبیر قوائى را كه طبیعت پرورش داده بنماید، و آنها را به كمال رساند. پس اگر كوتاهى كند و خود به تكمیل صناعى نپردازد به همین حال باقى خواهد بود، وبه كمال حقیقى، كه انسان به جهت آن خلق شده نخواهد رسید، زیرا كه همه كس‏متصف به جمیع صفات جمیله، و صاحب نفس قدسیه ایجاد نشده كه در استعداد مردم‏اختلافى باشد.
 و چون دانستى كه: طبیعت، اول قوه شهویه را به ظهور آورد، و بعد از آن غضبیه، وبعد از آن قوه عقل و تمیز را، پس در صناعت‏باید به این ترتیب تدبیر و تكمیل نمود: ابتدا در تهذیب قوه شهویه سعى نموده و صفت عفت را كه از فضایل این قوه است‏اكتساب نمود، و بعد از آن به قوه غضبیه پرداخت و ملكه شجاعت را كه از كمالات این‏قوه است تحصیل كرد، و سپس در تكمیل قوه عاقله اجتهاد نمود، و فضیلت‏حكمت‏را به دست آورد.
چنانچه به این ترتیب آدمى در تحصیل اخلاق حسنه كوشد، به‏سهولت و آسانى جام سعادت نوشد. و ثمر این ترتیب، تسهیل تهذیب اخلاق و آسانى آن است، زیرا شكى نیست كه: قوه شهویه به انقیاد و اطاعت از قوه غضبیه نزدیكتر، و گذشتن از قدر زائد از ضروریات‏غذا و شهوت، از ترك جاه و برترى و ریاست و سرورى و نیكى در مقابل بدى واغماض از انتقام دشمنان قوى بسى آسانتر است. پس، تسخیر قوه شهویه در ابتدا سهل است، و بعد از تسخیر آن فى الجمله قوتى ازبراى عاقله حاصل مى‏شود، و ملكه تسخیر از براى او هم مى‏رسد و اسباب قوه غضبیه‏اندكى كمتر مى‏گردد، و تسخیر آن نیز به سهولت میسر مى‏شود، و بعد از تسخیر این دوقوه، تحصیل ملكه حكمت، كه از آن دو صعب‏تر است، به آسانى ممكن مى‏گردد.
وكسى كه این ترتیب را از دست‏بدهد اینطور نیست كه تكمیل خود و تهذیب اخلاق ازبراى او ممكن نباشد، و لیكن به دشوارى و صعوبت‏حاصل مى‏شود. پس طالب سعادت ابد، باید در هیچ حالى دست از طلب ندارد، و از رحمت‏خداوند متعال نومید نشود، و كمر طلب در میان بندد، و دامن همت ‏بر كمر زند، و طلب‏تایید و توفیق از پروردگار شفیق مجید نماید. 
(معراج السعادة - ملااحمد نراقی&)