دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید

من کیستم؟! - نشریه حق - شماره صفر

من کیستم؟!

حاج سید عادل علوی

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام علی أشرف خلق الله وآله الطاهرین^.
اللهم أدخل علی أهل القبور السرور، اللهمّ أغن کلّ فقیر، اللهمّ سدّ فقرنا بغناک، وأغننا من الفقر إنک علی کلّ شیء قدیر.
یکی از زیباترین و پربارترین دعاهای ماه مبارک رمضان که بعد از هر نماز یومیّه خوانده می شود دعای (اللهمّ أغن کلّ فقیر) می باشد که در (مفاتیح الجنان) خاتم المحدّثین شیخ قمی& در اعمال ماه مبارک رمضان آمده است، در این دعای شریف دو بار سخن از فقر شده است و دو بار هم از غنا و بی نیازی که بعد از دعای عمومی و همگانی یاد شده است. اول از خداوند متعال غنا و توانایی می خواهیم که همه نیازمندان روزگار را بی نیاز و غنی گرداند (خداوندا هر نیازمندی را بی نیازکن) سپس برای خودمان دوبار طلب بی نیازی میکنیم، آن هم با دو عبارت متضاد! حتماً سرّی و رمزی دارد، چرا که این دو با هم فرق می کند.
عبارت (اللهمّ سدّ فقرنا بغناک) اشاره دارد به فقر ذاتی و غنای ذاتی، بدین معنا که خداوند متعال غنیّ بالذات است. یعنی بی نیازی، ذاتی اوست که او صمد است (وتمام مخلوقات به او نیازمندند) و این صمدیت (الله) جل جلاله غنای ذاتی اوست و اما غیر او یعنی تمام ممکنات و موجود ات به او نیاز دارند چون ما سوای او ممکن بالذات است، وممکن فقر محض و مطلق است، تمام هستی ما سوای او فقیر بالذات هستند، و از این جا تفاوت بالذات و بالعرض، معلوم می شود و فرق بین واجب الوجود لذاته و ممکن الوجود لذاته مشخص می شود. زیرا بین واجب و ممکن پنج فرق یادکرده اند، اما برگشت همه این تفاوت ها، به این نکته است که واجب الوجود لذاته غنی مطلق است، و ممکن الوجود لذاته فقیر مطلق است، و این که در در دعا آمده است (اللهمّ سدّ فقرنا بغناک) اشاره به همین مطلب دارد که خدایا ما فقر مطلق هستیم، ولی تو خود بغنای مطلق، این نقص و فقر ما را پُرگردان و (سُدّ) از سدّ گرفته شده است که (سدّ) به معنای مانع هدر رفتن آب می شود و پشت آن آب ها جمع می شوند، پس خدایا با ما چنان کن که فقر ذاتی ما به غنای ذاتی تو پُر شود و این نشان می دهد که انسان می تواند به جایی برسد که کارش، کار خدایی باشد و از فقر مطلق به غنا مطلق برسد و مظهر اسماء الله شود، و آن در جایی تحقق می یابد که انسان به حقیقت و ذات خود برسد، که او فقیر مطلق است (لا یملک لنفسه) است (لا یملک لنفسه نفعاً ولا ضراً ولا حیاةً ولا موتاً). هر چه هست اوست ولا غیر (الهي هب لي کمال الانقطاع الیک) . واین راه اولیاء خداست و در تمام مراحل سیر و سلوک عارفان این حالت همراهشان است، و این همان روح بندگی است که باید انسان داشته باشد و فلسفه زندگی و سرخلقت هم همین است ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾ . که لازمه عبادت و بندگی احساس شعور و فهم است که (معرفت) حاصل آن است.
در کتاب اربعین حضرت امام خمینی& آمده (العبودیة جوهرة کنهها الربوبیّة) . یعنی بندگی گوهری است که باطن و حقیقتش ربوبیت و کار خدایی کردن است، این همان فلسفه پویای (من) است که انسان می تواند از راه بندگی و اطاعت و عشق و معرفت به جایی برسد که کار خدایی کند، اگر چه ذره است ولی اگر بندگی کند به آسمان رود و کار آفتاب کند. در این زمینه در حدیث قدسی به نقل از سنی و شیعه آمده است که خداوند متعال فرمود: (مَا تَقَرَّبَ إلَيَّ عَبْدِي بِشَيءٍ أَحَبَّ إلَيَّ مِنْ أَدَآءِ مَا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ . وَلَا يَزَالُ يَتَقَرَّبُ إلَيَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ، فَإذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَلِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ، وَرِجْلَهُ الَّذِي يَمْشِي بِهَا).
از راه تقرّب و طاعت و اتیان واجبات و نوافل (مستحبات) عبد میتواند به مقام محبّتی برسد که خداوند او را دوست بدارد، یعنی به درجه ای می رسد که محبوب و معشوق خداوند می شود و رسیدن به این مقام و درجه یعنی کار خدایی کردن، یعنی فناشدن فقر مطلق در غنای مطلق البته بالغیر و نه بالذات، تا چشم و گوشش رنگ خدایی به خود بگیرند و کارخدایی کنند، دست او دست خدایی شود، عین الله و سمع الله و ید الله شود. در بحار الانوار آمده که روزی مولا امیر المؤمنین علی× جوانی را در بازار دیدند که به نا محرمی نگاه خیانت می کند، حضرت یک سیلی به او زد، جوان پیش حاکم دوم عمر بن الخطاب آمد و خواست که از حضرت شکایت کند، عمر حضرت را خواستند و از او پرسیدند که برای چه به صورت جوان سیلی زده ای؟ حضرت× در پاسخ گفتند که او به چهره نا محرمی نگاه کرده بود، نگاهی آلوده و معصیت بار، عمر به جوان گفت: (عین الله رأت و ید الله ضربت) چشم خدا دید و دست خدا زد، او می دانست که حضرت علی× مظهر تمام صفات خداوندی است.
حضرت امام علی× که چشم و شاهد خدا روی زمین است دارای بصیرتی است که خداوند متعال به او عطا فرموده است، و این علم و بصیرت خاصّ است.
بصیرت عامّی نیز داریم که أفراد عادّی می توانند به این مقام دست پیدا کنند و دارای علم بصیرتی شوند، و چشم و گوششان باز شوند و مظهر ثروتمندی و غنای خداوند گردند.
باز در حدیث دیگری آمده است: (عَبْدِي أطِعْنِي حَتَّى أجْعَلَكَ مِثْلِي أقُولُ لِلشَّئِ: كُنْ فَيَكُونُ تَقُولُ لِلشَّيْيءِ: كُنْ فَيَكُونُ) بنده من، مرا اطاعت کن تا مانند خودم قرارت دهم، من بهر چیز بگویم بوده باش پس بیدرنگ می-باشد و تو نیز بهر چیز بگویی باش، همان شود.
و باز در حدیث آمده است (مًن أطاعً اللهً یُطاعٍُ) هر که خدا را اطاعت کند همه چیز او را اطاعت می کنند. و باز روایتی دیگر نقل شده است تا معنای فقر ذاتی بیشتر مشخص شود. آمده است که شخصی نزد حضرت امام صادق× عرض کرد: که ای فرزند رسول خدا من فقیرم، حضرت فرمودند: که تو فقیر نیستی بلکه غنی هم هستی! ولی آن فرد بازهم عرض کرد: من فقیر هستم، حضرت بازهم همان پاسخ را فرمودند! تا بار سوم که حضرت فرمودند: آیا حاضر هستی محبّت و ولایتی که نسبت به ما داری را بدهی و تمام دنیا را به تو بدهند؟! آن فرد گفت: به خدا سوگند هرگز حاضر نیستم که ذره ای از ولایت و محبت شما را بدهم و دنیا را بگیرم. امام فرمودند: آیا تو فقیر هستی یا ثرومتند؟ جواب داد که غنی هستم.
این همان غنای ذاتی است که انسان مؤمن در وجود خود احساس می کند هنگامی که (من) او در (من) الله فانی شود. یعنی اراده او اراده خدا شود (فلا یرید إلا ما أراد الله) و (رضاه في رضی الله سبحانه) پس یکی فقر ذاتی داریم که پر کردن او به صمدیت و غنای مطلق الله است. (اللهم سدّ فقرنا بغناک) و یک فقر عرضی داریم که فقر زمینی خواهد بود مانند نداشتن مال و ثروت که بتواند روزگارش را به خوبی و با رفاه وآسایش بگرداند و این عبارت (اللهم أغننا من الفقر) اشاره به این مطلب است. پس انسان دارای فقر ذاتی و فقر عرضی خواهد بود، (حبّ کمال) که در جبلّه اوست، می خواهد هر دو فقر را از خود دور کند و این یک بحث مستقلی را می طلبد.
نعمت های خداوند به دو قسمند: یکی نعمتهای شکری و دیگر نعمت های استدراجی. شخصی نزد رسول اکرم| آمد و عرض کرد: یا رسول الله نابود شدم!! حضرت فرمودند برای چه نابود شدی؟ در پاسخ به حضرت گفت: یا رسول الله خداوند متعال آن قدر به من نعمت داده است که می ترسم تمام آنها نعمت استدراجی باشد ـ استدراجی یعنی پله پله که از (درج) گرفته شده است و نعمت های استدراجی به صورتی است که خداوند به کافر نعمت می دهد تا پله پله به جهنم نزدیک شود از باب إنّما نملي لهم ليزداوا إثماً ما به آن ها زیاد می دهیم تا گناهانشان زیاد شود ـ حضرت| فرمودند: اگر بعد از نعمت شاکر بودی و خداوند را سپاسگزار بودی بدان که آن نعمت از نعمتهای شکری خواهد بود و شما را به بهشت نزدیک می کند ولی اگر کفران نعمت کردی و خدا را فراموش کردی و در معصیت ها غوطه و رشدی آن نعمت استدراجی خواهد بود. بنابراین نعمت های خداوندی بر دو گونه اند وما باید به خاطر نعمت های خداوند شاکر و سپاسگزار باشیم، باید از راه شکر و محبت عبادت کنیم و از راه شکر به غنای ذاتی دست پیدا کنیم.
اکنون چه باید کرد که به این غنای مطلق و کمال و جمال ذاتی برسیم؟
صفات خداوند متعال به دو گونه است: صفات کمالی و صفات تکاملی. بدانید که خداوند متعال خواسته است با متّصف شدن انسان کامل به صفات خداوندی ایشان را خدایی کند که (إنّا لله وإنّا إلیه راجعون)، (وإلی ربّک المنتهی) ، (وإلیه تصیر الأمور) ، (وإلی ربّک الرجعی) سرانجام انسان، به خداوند بر می گردد و این بازگشت و تکامل، خود از دو راه می باشد: یا با صفات تکاملی و یا با صفات کمالی، برای معصومین از انبیا و اوصیاء صفات فعلی خداوندی جنبه ی کمالی دارد یعنی صفاتی در آن ها دیده می شود که از کمال آن ها است چون نبیّ و یا وصیّ هستند این صفات کمالی را دارند، اگر خداوند متعال کریم و جواد و سخی است کرم وجود او در بر گزیده خود یعنی پیامبرش و یا جانشین بحقش، که ولیّ الله الأعظم است این صفات تجلی می کند و ظهور و بروز دارد که همانا امام معصوم باشد، که مظهر آینه تمام رخ معبود خود در کرم و سخاوت است واین کرم و سخا در امام به صورت صفت کمالی است نه به صورت تکاملی، بدین معنی که امام هنگامی که از خود سخاوت نشان می دهد از این راه در خود تکاملی ایجاد نمی کند. امّا صفت علم در امام تکاملی است (وقل ربّ زدنی علماً) اشرف مخلوقات و انسان کامل کلّ هستی حضرت محمد| است که (لولاک لما خلقت الأفلاک) او مظهر اسماء و صفات الله است ولی بازهم خداوند از او می خواهد که برای خود دعا کند که علمش زیاد شود و با زیاد شود وبا زیاد شدن علم به تکامل مختص ذات خود برسد زیرا از (احمد تا احد یکم میم فرق است) و هر آن چه هست در همین (میم) نهفته است و آن میم؛ میم ممکنات است.
پیامبر| با عظمتی که دارد بازهم عبد است، فقر است و راه تکامل مختصّ به خود، برای او بازاست، پس از او تمام خلایق در سیر تکاملی خود چنین سرنوشتی را دارند و از راه بندگی و محبت (انا الانسانی) خود را در (انا اللهی) خداوند فنا میکنند، (هب لی کمال الإنقطاع إلیک) که مقام فناء فی الله وبالله ولله است و غیر از معصومین^ (به عصمت ذاتی) تمام انسان ها صفاتشان صفات تکاملی است.
از نظر علما صفات ثبوتی خداوند متعال صفات ذاتی و صفات فعلی است، و به نظر حقیر صفات ثبوتی ذاتی خداوند عبارتند از: علم وقدرت وحیات، که این صفات برای ائمه اطهار^، رسول گرامی| وحضرت زهرا (س) یعنی چهارده معصوم^ به صورت صفات تکاملی است، یعنی این که امام از نظر علم خداوند در تکامل است و شاهد آن (وقل ربّ زدنی علماً) می باشد. پیامبر عظیم الشأن اسلام که اشرف مخلوقات است و روح انسان کامل و جامع الجمع را دارد باز به کمال مطلق نرسیده است و نخواهد رسید، چرا که کمال مطلق مختص ذات خداوند است و ما سوای او کمال نسبی است . بنابرانین هر علمی در برابر علم خدا صفر است و این جلوه ای از حق و حقیقت است....

ارسال سوال