دستهبندی مقالات
جدیدترین مقالات
مقالات تصادفی
مقالات پربازدید
جدیدترین مقالات
- سید محمد علی علوی » شعر (عالی أعلی) - نشریه حق - شماره یک
- سید محمد علی علوی » عــزازیـل: چرا؟ وچگونه! - نشریه حق - شماره یک
- سید عادل علوی » من کیستم؟! (2) - نشریه حق - شماره یک
- سر مقاله » سرمقاله - نشریه حق - شماره یک
- آیت الله العظمی سید علی خامنه ای » حق را بگویید و کتمان نکنید! - نشریه حق - شماره صفر
- سید عادل علوی » من کیستم؟! - نشریه حق - شماره صفر
- سر مقاله » سر مقاله - نشریه حق - شماره صفر
مقالات تصادفی
- سید عادل علوی » من کیستم؟! - نشریه حق - شماره صفر
- آیت الله العظمی سید علی خامنه ای » حق را بگویید و کتمان نکنید! - نشریه حق - شماره صفر
- سر مقاله » سر مقاله - نشریه حق - شماره صفر
- سر مقاله » سرمقاله - نشریه حق - شماره یک
- سید محمد علی علوی » شعر (عالی أعلی) - نشریه حق - شماره یک
- سید عادل علوی » من کیستم؟! (2) - نشریه حق - شماره یک
- سید محمد علی علوی » عــزازیـل: چرا؟ وچگونه! - نشریه حق - شماره یک
مقالات پربازدید
- سید محمد علی علوی » شعر (عالی أعلی) - نشریه حق - شماره یک
- سید عادل علوی » من کیستم؟! (2) - نشریه حق - شماره یک
- سر مقاله » سر مقاله - نشریه حق - شماره صفر
- آیت الله العظمی سید علی خامنه ای » حق را بگویید و کتمان نکنید! - نشریه حق - شماره صفر
- سید عادل علوی » من کیستم؟! - نشریه حق - شماره صفر
- سر مقاله » سرمقاله - نشریه حق - شماره یک
- سید محمد علی علوی » عــزازیـل: چرا؟ وچگونه! - نشریه حق - شماره یک
بسم الله الرحمن الرحیم
گفته شد که (من) حکایت از ذات می کند و اختلاف و تفاوت اًن به اختلاف ذات است. پس ماورای (من) ذاتی هست، و چون ذات (من) زنده است، و هر زنده فعلی دارد و بین ذات و فعل صفتی است، پس از (من) سه مفهوم ذیل پدید می اًید:
1. ذات 2. صفات 3. أفعال.
زیبا ونازیبا که به حسن و قبح معروف است، و اگر حسن و قبح به حکم عقل باشد، اًن را حسن و قبح عقلی گویند. و اگر اثبات اًن به شرع بود اًن را حسن و قبح شرعی گویند. و اگر به عرف باشد عرفی می گویند. و بودن حسن و قبح امری است فطری و فطری از بدیهیات است و جای انکار ندارد.
اگر ذات نیکو و جمیل باشد و صفت زیبا و فعل حسن و هرسه علی الاطلاق باشند هر اًینه او خداوند متعال است که (فان الله جمیل و یحب الجمال)(1) از او هرگز قبیح صادر نمی شود، اگر چه بر اًن قادر است. و اگر ذات و صفت و فعل هر سه قبیح و ناپسند باشند همانا او شیطان است که (أبی و إستکبر وکان من الکافرین)(2)! (أبی) فعل قبیح، (إستکبر) صفت قبیحه، و (کان من الکافرین) ذات کافر و قبیح اوست.
خدواند مجرد است و بسیط، جسم نیست تا مرکب باشد و نفی ترکیب به معنای (صمدیّت)است، به همین دلیل، (الله الصمد) خداوند است. او غنیّ بالذات و مقصود تمام ممکنات است، او أحد است، لا ترکیب فیه، و او واحد است لا ثانی و لا ضد و لا ند و لا مثل له.
مقام أحدیت مقام غیب و غیب الغیب است که لا یعلم ما هو إلا هو. و مقام واحدیت مقام ظهور و بروز است که خدای جلّ جلاله، ظاهر وباطن است.
اًن چه بر غیب خدا دلالت می کند ضمایر است مانند: (أنا و هو و نحن) و اًن چه بر ظهور دلالت می کند اسم است که مقام أسماء و صفات است، وما سوی الله، اًیینه ی أسماء الله الحسنی و صفاته العلیا است.
به ذات خداوند نمی توان رسید چون خداوند در ذاتش (محیط) است و کائنات و هستی معلول او و محاط او هستند و محال است که محاط، محیط خود را بما هو هو، درک کند، زیرا که محال است معلول، ذات علت خود را بشناسد. و به همین برهان است که: هر کس در ذات خدا فکر کند، به گمراهی و ظلالت و کفر خواهد رسید.
حسن و جمال ذات الله، از نیکویی اسماء و زیبایی افعال و صفات او هویداست. و این ابداع و جمال در اًفریده هایش نمایان است که تمام موجودات اًینه حق نما و تجلیات و مظاهر اسماء و صفات است.
کل هستی امکانی در انسان کامل خلاصه شده است.
أتزعم انک جرم صغیر * وفیک انطوی العالم الأکبر(3)
انسان کامل که صادر اول خداوند است پیامبر گرامی حضرت محمد رسول الله| است که او اشرف کائنات و اعظم مخلوقات و روح اعظم و نور أتّم و فیض أقدس و جامع الجمع است، به بدء الله وبه يختم.
ذات او حقیقت، و صفات و حال او طریقت، وافعال و اقوال او شریعت است، و سالک الی الله در مقام سیر و سلوک راهبر و مرشد و هادی والگو و اسوة حسنئ وقدوة صالحه او وجود نازنین رسول الله است (و لکم فی رسول الله اسوة حسنة)(4) و هر کس اگر به حسن مطلق و مطلق حسن می خواهد برسد و به مقام فناء فی الله نائل شود باید از راه نبی و امام معصوم باشد.
مبدا و منتهای انسان خداست (انا لله و انا الیه راجعون)(5) که جانش از روح خدا است (ونفحت فیه من روحی) و سرانجام او، خدا است (انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه)(6) (والیه تصیر الأمور)(7) (والی ربک المنتهی)(8).
سالک حق در سیر و سلوکش از اًغازین تا سرانجام با شریعت و طریقت و حقیقت به کمال مطلق و مطلق کمال می رسد، از اول تا اًخر باید همراه این سه امر باشد تا افعال و اقوال او با حسن شریعت زیبا گشته و احوال او با زیبایی طریقت نیکوگردیده و ذات او بانیکویی حقیقت نورانی شده باشد. هر ذاتی فعلی دارد و هر فعلی و ذات صفتی دارد و هر سه زیبا و نیکو هستند و یا ناپسند و قبیح و بین حسن و قبح تقابل وجودی است که جمعشان نشاید مانند نور و ظلمت.
اگر ذات (حق و حُسن) باشد نور و علم است، و اگر باطل و قبیح باشد ظلمت و چهل است و هر ذاتی جلال و جمال و کمال دارد، و این معنی در صفات افعال نیز صادق است.
ذات خداوند جمال و حق و نور است (الله نور السماوات والأرض)(9) (هو الحق)(10)، (ان الله جمیل و یحب الجمال)(11) و فعل او نیز زیباست که (لا یفعل القبیح) و صفات او و اسماء الحسنی او نیز کمال حسن را داراست او نور مطلق و مطلق نور است و دشمن او شیطان عصاره زشتی ها و ظلمت ها و رذائل است و منیّت انسان بین (انا الله) و (انا الشیطان) قرار گرفته اگر تابع (خطوات الشیطان)(12) شود و هوای خود خدایش گردد، و نفس أمّاره بسوء او بر او غلبه کند، پس او شیطانی خواهد بود، دیگر خودخواه و خودبین و خودپسند خواهد بود دائم از (من شیطانی) دم می زند که امام خمینی& فرمودند: نگویید من، من از شیطان است. شیطان فقط خود را می دید و از سجده و امر اللهی نافرمانی کرد، وبر ابایی خود استکبار ورزید تا به حد کفر رسید (ابی و استکبر و کان من الکافرین)(13). ولی حضرت أدم × گرچه ترک اولی کرد و از درخت نهی شده استفاده کرد (وعصی ربه)(14) (غوی) (ازلهما الشیطان)(15) اما هنگامی که متوجه خطای خود شد استغفار کرد و فرمود: (ربنا ظلمنا أنفسنا)(16) که اعتراف بالخطا(عند الرب) فضیلت است و از صفات خوب و پسندیده است. پس اًدم خوب بود اگر چه فعل او عصیان بود و به خاطر صفت خوب و اعتراف به گناه ذاتش نیکوگردید، و به موطن حقیقی خود که (نفخت فیه من روحی) بود دوباره برگشت، و شیطان نتوانست او را گمراه کند.
بنابراین انسان یا از راه بندگی و عبادت به مقام فناء فی الله برسد که (العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة)(17) و(صبغة الله فمن احسن من الله صبغة)(18) و کار خدایی کند که دستش ید الله شود.
در حدیث قدسی اًمده است: (عبدی أطعنی حتی اجعلک مثلی اقول للشیء کن فیکون و تقول للشیء کن فیکون)(19) بنده من از من اطاعت کن تا مانند خودم قرارت دهم و همان طور که من در مقام خلق کن فیکون کنم تو هم چنین مظهریت و قدرت پیدا می کنی. و یا این که در اثر کثرت گناه و معصیت و عدم توبه خالص دل او سیاه شود و یک شیطان انسی تمام عیار گردد (الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنة والناس)(20). پس انسان یا کار خدایی کند اگر ذات وصفت او زیبا باشد و یا مجمسه شیطان شود هنگامی که ذات و صفت او قبیح و ناپسند باشد.
چهارده معصوم: نبی اکرم| و فاطمه زهرا÷ و دوازده امام معصوم× مظهر تام اسماء الله و صفات خداوند هستند و از انوار قدسیشان و فیض أقدسشان جهان بدید اًمد (نحن صنایع ربنا والخلق بعد صنایعنا)(21) اًنان مظهر رحمانیت و رحیمیت خداوند متعالند. رحمانیت خدا شامل مؤمن و کافر است و رحیمیت و مهربانی او خاص مؤمنان است، او رحمان و رحیم است.
امام زمان# قطب عالم امکان، حجت خدا، ناموس دهر، مظهر رحمانیت خداوند است که (بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبت الأرض و السماء)(22) وهو (السبب المتصل بین السماء والأرض)(23)، (ولولا الحجة لساخت الأرض باهلها)(24).
عظمت ماه مبارک رمضان به نزول وحی و قراًن است که در شب قدر اتفاق افتاده (انا انزلناه فی لیلة القدر)(25) و برکت خیریت مستقر و مستمر و خیر شب قدر و برکت اًن استمراریت دارد، عظمت شب قدر به امام زمان# است که هر سال روح اعظم که ملکی است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل با افواجی از ملائک مقرّب حق بر او فرود اًیند تا تقدیرات کل سال (کل امرحکیم)(26) را خدمت حضرت عرضه کنند تا شاهد و حجت خلق باشد.
ماه مبارک رمضان ماه ضیافت الله و مهمانی خداوند است و اوج مهمانی که سفره اسماء الله را باز می کنند شب قدر است، و انسان مؤمن مکلف (زن و مرد) همه به این مهمانی دعوت شدند تا از علم و قدرت و حیات خدا بهره ببرند و (انا الانسان) خود به (انا الله) وصل شود تا مظهر او و تجلی حق گردد. به امید اًن لحظه جاودانه اًن نفحه قدسی (الا لله) (ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات فتعرضوا لها)(27).
أیّها الطلاب الذي في المدرسة
کلّما حصّلتموه وسوسة
ذکرکم إن کان في غیر الحبیب
ما لکم في النشأة الأخری نصیب
.والسلام.
1.وسائل الشیعة: 3/340.
2.بقره: 34.
3. دیوان منسوب به امام علی×.
4.احزاب: 21.
5.انشقاق:3.
6.نجم: 42.
7.حج:
8.بقره: 168.
9.بقره: 156.
10.شوری:53.
11.نور: 35.
12.وسائل الشیعه 3/340.
13. بقره: 34.
14.طه: 121.
15.بقره: 36.
16.اعراف: 32
17. میزان الحکمه: 71/316، مصباح الشریعة، با 100.
18.بقره: 138.
19. جواهر السنیه: 361، بحار الانوار، 93، 37، روایت را علم الیقین، 2 10، مشارق انوار التعین، 69.
20.ناس: 5.
21. بحار الانوار: 53.
22.دعای عدیله.
23.دعای ندبه.
24.بحار: 36/316.
25. قدر: 1.
26.دخان: 4.
27. بحار: 71/221.